میوه ها

برای دیدن معنی فارسی، در مرورگر «اینترنت اکسپلورر» اشاره‌گر ماوس را روی تصوير نگه داريد.

آلو

 

Plums

آناناس

 

Pineapple

انار

 

Pomegranate

پرتغال

 

Orange

 

 

 

 

توت فرنگي

 

Strawberry

خربزه

 

Melon

زردآلو

 

Apricot

سيب

 

Apple

       

طالبي

 

Cantalope

گلابي

 

Pear

ليمو

Lemon

موز

 

Banana

       

نارنگي

 

Tangerine

نارگيل

 

Coconut

هلو

 

Peach

هندوانه

Watermelon

       

انگور

Grapes

گیلاس

Cherries

   
   

وسایل آشپزخانه

برای دیدن معنی فارسی، در مرورگر «اینترنت اکسپلورر» اشاره‌گر ماوس را روی تصوير نگه داريد.

آب ميوه گيري

 

Juicer

بشقاب

 

Plate

پارچ

 

Jug

چنگال

 

Fork

 

 

   

رنده

 

Grater

سيني

Tray

قاشق

 

Spoon

قوري

 

Teapot

 

   

 

قيف

 

Funnel

ماهي تابه

 

Frying pan

مخلوط کن

 

 Blender

وردنه

 Rolling pin

       

چاقو

 

Knife

کتری

Kettle

کاسه

 

Bowl

فنجان

 

Cup

وسایل آموزشی

برای دیدن معنی فارسی، در مرورگر «اینترنت اکسپلورر» اشاره‌گر ماوس را روی تصوير نگه داريد.

خودکار

 

Pen

مداد

 

Pencil

پاک کن

 

Rubber

مداد تراش

Pencil sharpener

       

مداد رنگي

Coloured pencils

پرگار

 

 Compasses

گيره کاغذ

 

Clips

زيردستي

 

Clipboard

   

 

 

خطکش

 

Ruler

منگنه

Stapler

نوار چسب پلاستيکي

Sellotape

سوراخ کن

 

Puncher

       

فرهنگ لغت

 

Dictionary

ماشين حساب

Calculator

ميکروسکوپ

 

Microscope

تلسکوپ

 

Telescope

 

 

   

 

Globe

 

Chalk

   

 

وسایل شخصی

برای دیدن معنی فارسی، در مرورگر «اینترنت اکسپلورر» اشاره‌گر ماوس را روی تصوير نگه داريد.

النگو

 

Bracelet

انگشتر، حلقه

 

Ring

پول

Money

تلفن همراه

Mobile phone

 

 

 

 

تيغ خودتراش

 

Safety razor

چتر

 

Umbrella

رژ لب

 

Lipstick

ساعت مچي

 

Watch

 

     

شانه

 

Comb

عينک

 

Glasses

فندک

 

Lighter

کيف پول

 

Wallet

   

 

 

کيف دستي

 

Handbag

گوشواره

 

Earring

مسواک

Toothbrush

ناخن گير

 

Nail clipper

       

Toothpaste

 

Sunglasses

آموزش تصویری لغات:

ورزش

برای دیدن معنی فارسی، در مرورگر «اینترنت اکسپلورر» اشاره‌گر ماوس را روی تصوير نگه داريد.

بسکتبال

Basketball

بیس بال

Baseball

تیر اندازی با تیر و کمان

Archery

فوتبال آمریکایی

American football

 

 

 

 

اسب دوانی

 

Horse racing

هاکی روی یخ

Ice hocky

پرتاب دیسک

 

Discus

کریکت

 

Cricket

       

کشتی

 

Wrestling

راگبی

Rugby

فوتبال

Football/Soccer

پرش طول

 


Long jump

وسایل نقلیه

برای دیدن معنی فارسی، در مرورگر «اینترنت اکسپلورر» اشاره‌گر ماوس را روی تصوير نگه داريد.

ماشين

Car

آمبولانس

Ambulance

اتوبوس

Bus

کاميون

Lorry (truck)

       

موتورسيکلت

Motorcycle

دوچرخه

Bicycle

چرخ

Tire

فرمان

Steering wheel

   

 

 

هليکوپتر

 

Helicopter

هواپيما

Airplane

قطار

Train

زيردريايي

 

Submarine

       

کاروان

Caravan

ماشين آتش نشاني

 

Fire engine

تراکتور

 

Tractor

تانک

 

Tank

مشکلات سلامتی

به تصاوير زير خوب دقت کنيد و معني کلمات تيره را حدس بزنيد و بعد در پایین صفحه معنی آنها را ببینید.
 

He has a sore throat.
His throat hurts.
He has a cough.
She hurt her back.
She has a backache.

Her back is sore.
He has a
headache
.

His head hurts.
She hurt her toe.
Her toe hurts.
She has cramps. He hurt his finger.
He has a hurt finger.
His finger hurts.
He has a bad cold.
His nose is stuffy.
He has a runny nose.
He has a stomachache.
His stomach hurts.
He has a fever.
His temperature is up.
His fever is up.
He has a bad cut.
His arm is cut.

 

 

معنی لغات

sore  دردناک sore throat  گلو درد
hurt  درد کردن، آسیب رساندن، آسیب دیده
cough  سرفه backache   کمردرد
headache   سردرد cramp  گرفتگی عضله
cold  سرما خوردگی stuffy  گرفته، کیپ
runny  آبریز stomachache   شکم درد
fever  تب temperature  تب
cut  بریدن، بریدگی  

 

آيا براي انجام يک تمرين آمادگي داريد؟ اينجا را کليک کنيد.

 منبع:zabanamoozan

ضرب المثل های انگلیسی

ضرب المثلها بخش مهمی از فرهنگ و زبان یک ملت را شامل می شوند و اغلب به شکل یک نثر کوتاه بیان می شوند و استفاده از آنها در گفتار و شنیدار موجب جذاب تر شدن آنها می شود.

 

First catch your hare, then cook him

مرغی که در هواست نباید به سیخ کشید


To run with the hare and hunt with the hounds

یکی به میخ و یکی به نعل زدن


To carry coals to Newcastle

زیره به کرمان بردن


To go with the stream

همرنگ جماعت شدن


To move heaven and Earth

آسمان را به زمین دوختن


Physician, heal thyself

کل اگر طبیب بودی سر خود دوا نمودی


To milk the ram

آب در هاون سائیدن


Spare the rod and spoil the child

کسی که بچه خود را نزند روزی به سینه خود خواهد زد


The shoemaker's wife goes the worst shod

کوزه گر از کوزه شکسته آب می خورد


Half a loaf is better than no bread

کاچی به از هیچ چیز است


When in Rome, do as the Romans do

خواهی نشوی رسوا، همرنگ جماعت شو


To get out of bed on the wrong side

از دنده چپ برخاستن


There is honour among thieves

سگ سگ را نمی خورد


One should not look a gift horse in the mouth

دندان اسب پیشکشی را نمی شمارند


Strike while the iron is hot

تا تنور گرم است باید نان پخت


One swallow does not make summer

با یک گل بهار نمی شود


Light come, light go

باد آورده را باد می برد


His bread is buttered on both sides

نانش در روغن است


He is a button short

یک تخته اش کم است


To put the cart before the horse

سرنا را از ته گشاد آن زدن


To dance to a person's tune

به ساز کسی رقصیدن


He is a dog in the manager

نه خود خورد نه کس دهد، گنده کند به سگ دهد


Like water off a duck's back

چون گردکان بر گنبد


Like a duck in thunderstorm

مثل خر در گل مانده


All is well that ends well

شاهنامه آخرش خوش است


Birds of a feather flock together

کبوتر با کبوتر باز با باز


To bite a file

آب در هاون سائیدن


To have a finger in every pie

نخود هر آشی بودن


His fingers are all thumbs

دست و پا چلفتی است


To pour oil on the fire

آتش را دامن زدن


There is no smoke without fire

تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها


To fall from the frying pan into the fire

از چاه درآمدن و در چاله افتادن


A burnt child dreads the fire

مارگزیده از ریسمان سیاه و سفید می ترسد


منبع:zabanamoozan

ساعت

پرسيدن ساعت
 

  • What time is it?

  • Where's the time, please?

  • Can you tell me the time, please?

 

بيان ساعت

راههای مختلفی برای بيان ساعت وجود دارد:

1- استفاده از past و to
 

2:15

a quarter past two

2:30

half past two

2:05

five past two

 

 

 

2:40

twenty to three

2:55

five to three

2:45

a quarter to three


وقتي عقربه دقيقه شمار دقيقاً  روي 5، 10، 15، 20 و ... قرار نمی‌گيرد (مثلاً 12، 24 و ...) در اينصورت از minutes استفاده می‌شود:
 

3:04

four minutes past three

12:54

six minutes to one


2- استفاده از ساختار hour+minutes:

 It's 7.30  (seven thirty)

 It's 5.25  (five twenty-five)

 It's 2.42  (two fourty-two)

 It's 9.53  (nine fifty-three)

3- استفاده از o'clock

وقتي ساعت کامل می‌شود (عقربه دقيقه شمار دقيقاً روي 12 قرار می‌گيرد)، از o'clock استفاده می‌شود:

 
It's two o'clock


4- استفاده از a.m. و p.m.

وقتي بخواهيم روز يا شب را مشخص کنيم از a.m. (برای روز) و p.m. (برای شب) استفاده می‌کنيم:
 

It's two p.m.

It's two a.m.

منبع:zabanamoozan

آموزش تصویری اصطلاحات انگلیسی

اصطلاح شماره 1

Horse of a different color

معني: يک موضوع ديگر، يک مطلب کاملاً متفاوت، وصله ناهمرنگ
 

Eric likes to play jokes on his friends, but he makes sure that nobody is hurt by any of his pranks. A prank that hurts someone is a horse of a different color! Being playful is one thing, but hurting someone by one's prank is quite a different matter.

اريک دوست دارد با دوستانش شوخي کند، اما مواظب است که کسي از شوخي‌هاي او ناراحت نشود. شوخي‌اي که کسي را ناراحت کند يک موضوع کاملاً متفاوت است. شوخ بودن يک چيز است و آزردن ديگري با شوخي چيز ديگري است.

 

اصطلاح شماره 2

Take it on the lamb

معادل فارسي: در رفتن

 

Poor Richard has always had his problems with the police. When he found out that they were after him again, he had to take it on the lamb. In order to avoid being caught and thrown in jail, he was forced to flee in a great hurry.

بيچاره ريچارد هميشه بـا پليس مشکل داشته. وقتي فهميـد که اونا دنبالش هستند، مجبـور شد در بره. براي اينکه گير نفته و تو زندون نيفته مجبور شد به سرعت فرار کنه.

 

اصطلاح شماره 3

Cat got your tongue

معادل فارسي: موش زبانت را خورده (خجالتی)

 

What's the matter? Cat got your tongue?

موضوع چيه؟ موش زبونت رو خورده؟ (يعني چرا حرف نمي‌زني)

اصطلاح شماره 4

Get in someone's hair

معني: کسي را اذيت کردن

 

اصطلاحات انگليسي

- I know that the children get in your hair, but you should try not to let it upset you so much.

- Listen, Jim. I can't help it. The children bother me and make me very angry.

- من مي‌دونم که بچه‌ها اذيتت مي‌کنند، اما بايد سعي کني نذاري اين موضوع تو رو خيلي ناراحت کنه.

- ببين جيم. من نمي‌تونم کاريـش کنم. بچه‌هـا منو اذيـت مي‌کنند و منو خيلي عصباني مي‌کنند.

اصطلاح شماره 5

Jump down someone's throat

معني: یقه کسی را گرفتن، با عصبانيت با کسي برخورد کردن

You don't have to jump down my throat! I told you that I'd make it home around 11:50. I don't intend to be late!

مجبور نيـستي اينقـدر با عصبانيت با من برخـورد کني! بهت گفتـم که حـول و حـوش سـاعت 11:50 برمي‌گردم خونه. من قصد ندارم دير بيام!

اصطلاح شماره 6

Shoot off one's mouth

معني: لاف زدن، غلو کردن

Jim doesn't play tennis very much, but he's always shooting off his mouth about how good he is. Yet he's fooling nobody. Jim is somewhat of a braggart and everyone knows that he gives opinions without knowing all the facts and talks as if he knew everything about the game.

جيم زياد تنيس بازي نمي‌کنه، اما هميشه در مورد اينکه چقدر خوب بازي مي‌کنه غلو مي‌کنه. البته اون کسي رو دست نمي‌ندازه. جيم تا اندازه‌اي يک «لاف زن» هستش و همه مي‌دونند که بدون اينکه همه چيز رو بدونه ابراز عقيده مي‌کنه و طوري حرف مي‌

اصطلاح شماره 7

Pull someone's leg

معني: کسي را دست انداختن
 

- Hey, Al, I was invited to be a judge for the contest.
- Oh, really? You're pulling my leg!

- هي، ال، من براي داوري تو اون مسابقه انتخاب شدم.
- واقعاً؟ تو داري من رو دست مي‌ندازي!


اصطلاح شماره 8

Get off someone's back

معني: دست از سر کسي برداشتن

 

- Hey, John. I'm bored. Come on, let's go out and do something. 
- Sorry, I'm right in the middle of studying for a physics exam. I won't be able to make it tonight. 
- You've been studying for a long time. Why don't you take a break?
- Get off my back! I can't go anywhere!
- OK, I'll stop bothering you only if you promise to let me know the minute you're finished.

- هي، جان. من خسته شدم. بيا بريم بيرون يه کاري بکنيم.
- متأسفم، الآن دارم خودم رو براي يک امتحان فيزيک آماده مي‌کنم. امشب نمي‌تونم بيام.
- تو خيلي وقته که داري درس مي‌خوني. چرا يک کم استراحت نمي‌کني؟
- دست از سرم بردار! من هچ جا نمي‌تونم بيام!
- باشه، ديگه اذيتت نمي‌کنم فقط به اين شرط که قول بدي هر موقع کارت تموم شد بهم بگي.

اصطلاح شماره 9

People who live in glass houses shouldn't throw stones

توضيح: وقتي کسي خودش هم مقصر است نبايد ديگران را سرزنش کند.

 

Janet has often criticized her friend, Lois for driving too fast, yet she herself has had her license suspended for exceeding the speed limit. Lois once tried to tell her that people who live in glass houses shouldn't throw stones, but it didn't do much good. Janet simply didn't accept the fact that she should not pass judgment on other people when she is just as bad as they are.

 

جانت هميشه دوستش لوئيس را بخاطر اينکه با سرعت زياد رانندگي مي‌کند، سرزنش مي‌کند، درحاليکه خودش بخاطر سرعت غيرمجاز گواهي‌نامه‌اش توقيف شده است. لوئيس يک دفعه سعي کرد به او بگويد که وقتي خودت هم مقصر هستي نبايد ديگران را سرزنش کني، اما اين زياد فايده نداشت. جانت اين حقيقت را قبول نکرد که نبايد در مورد ديگران حکم صادر کند وقتي که به اندازه آنها مقصر است.

اصطلاح شماره 10

Fishy

معني: عجيب، مشکوک

 

When the security guard saw a light in the store, it seemed to him that there was something fishy going on. He called the central office and explained to his superior that he thought something  strange and suspicious was occurring.

وقتي نگهبان نوري را در مغازه مشاهده کرد، به نظرش رسيد که چيز مشکوکي در حال اتفاق افتادن بود. او با دفتر مرکزي تماس گرفت و به مافوقش گفت که به گمان او چيز عجيب و مشکوکي در حال وقوع بود.

اصطلاح شماره 11

Go to the dogs

معني: مخروبه شدن
 

-Have you seen their house lately? It's really gone to the dogs
-It's true that it has become run-down and in serious need of repair, but I'm sure that it can be fixed up to look like new.

-اخيراً خانه آنها را ديده‌اي؟ آن واقعاً به مخروبه تبديل شده است.
-اين درست است که مخروبه شده است و به تعميرات اساسي نياز دارد، اما من مطمئنم که مي‌تواند (طوري) تعمير شود که نو به نظر برسد.

اصطلاح شماره 12

All thumbs

معادل فارسی: دست و پا چلفتی، بی دست و پا
 

- Hey, Bea. Can you help me out? I don't seem to be able to button up the back of my dress.
- Sure. Let's see if I can do it for you.
- I guess I'm all thumbs because I'm so nervous. I'm already late for my date.
- Well, I suppose that being so nervous would make you clumsy and awkward.
But don't worry, I'm sure your date will wait.

- هي، بی. مي‌تونی کمکم کنی؟ فکر نمی‌کنم بتونم دکمه‌های عقب لباسم رو ببندم.
- البته. بزار ببينم مي‌تونم اين کار رو برات بکنم.
- فکر کنم دست و پا چلفتی شدم آخه خيلي عصبی هستم. الآن برای قرار ملاقات ديرم شده.
- خب، گمان کنم عصبی بودن تو رو اينقدر بي‌دست و پا می‌کنه. اما نگران نباش، مطمئنم که دوستت منتظر می مونه.

اصطلاح شماره 13

Not to have a leg to stand on

توضيح: دليلي براي اثبات سخن خود نداشتن
 

He won't have a leg to stand on unless he can prove that ...

او دليلي براي اثبات گفته خود نخواهد داشت مگر اينکه بتواند ثابت کند که ...
 

Without evidence, we don't have a leg to stand on.

بدون مدرک ما هيچ دليلي براي اثبات گفته خود نداريم.

اصطلاح شماره 14

Shake a Leg

معني: شتاب کردن، عجله کردن

- Mary, you always take such a long time to put on your makeup. Come on, shake a leg!
- I'll be finished in a minute. Be patient.
- You've got to hurry or else we won't arrive on time to see the last show.

- مري، تو هميشه کلي طول مي‌کشه که خودت رو آرايش کني. بجنب ديگه!
- تا يک دقيقه ديگه کارم تموم مي‌شه. صبر داشته باش.
- بايد عجله کني، وگر نه براي ديدن آخرين نمايش به موقع نمي‌رسيم.

اصطلاح شماره 15

Stick Out One's Neck

معني: ريسک کردن، خطر کردن
 

Why should I stick my neck out for them?

چرا بايد خودم را به خاطر آنها به خطر بياندازم؟

اصطلاح شماره 16

Holy cow!

توضيح: از اين اصطلاح بيشتر براي بيان احساساتي مانند غافلگيري يا عصبانيت استفاده مي‌شود. اين اصطلاح ميان نوجوانان بسيار شايع است.

"Holy Cow!" she said as she saw his car after the horrible accident.

او وقتي ماشينش را پس از آن تصادف وحشتناک ديد گفت: «خداي من!»
 

Holy cow! How did she do that?

خداي من! او چطور اين کار را کرد؟

 

اصطلاح شماره 17

Give Somebody a Cold Shoulder

معني: به سردي با کسي رفتار کردن،  به کسي کم محلي کردن

What have I done to him? He gave me the cold shoulder the whole evening at the party.
 

مگر من با او چکار کرده‌ام؟ او در مهماني تمام بعد از ظهر را به من کم محلي کرد.

 

اصطلاح شماره 18

Get the Axe

معني: اخراج شدن
 

Senior staff are more likely to get the axe because the company can't afford their high salaries.

احتمال اينکه کارکنان ارشد اخراج شوند بيشتر است، زيرا شرکت نمي‌تواند از عهده حقوق بالاي آنها بر بيايد.

 

اصطلاح شماره 19

Have a Bone to Pick with Someone

معني: از کسي گله کردن، به کسی گیر دادن
 

I have a bone to pick with you. Did you eat that chocolate I was saving for my tea?
 

من مي‌خواهم از تو گله کنم. تو آن شکلاتي را که براي چاي‌ام نگه داشته بودم خوردي؟

 

اصطلاح شماره 20

When pigs can fly

معني: به همین خیال باش، وقت گل نی
 

- I'm going to buy a big car by the end of the year.

- Yes, when pigs can fly!

- میخواهم تا آخر سال یک ماشین بزرگ بخرم.

- به همین خیال باش!

 

اصطلاح شماره 21

Once in a blue moon

معني: گهگاه، هر از گاهی، به ندرت
 


 

- Once in a blue moon my wife and I eat at a very expensive restaurant.

- هر از گاهی من و همسرم در یک رستوران بسیار گرانقیمت غذا می‌خوریم.

- Snow falls on the city of San Diego once in a blue moon.

- به ندرت در شهر سان دیگو برف می‌بارد.

 

اصطلاح شماره 22

Be in the same boat

توضیح فارسی: در شرایط مشابهی بودن (از لحاظ سختی)

She and her classmates all have to prepare for an exam this week. They're all in the same boat.

او و همه همکلاسیهایش مجبور هستند خودشان را برای یک امتحان در این هفته آماده کنند. همه آنها همین وضع را دارند.

 

اصطلاح شماره 23

Don't count your chickens (until they've hatched)

معادل فارسی: جوجه را آخر پاییز می شمارند.
 


 

- Next Friday I will finally be able to pay you back that money I owe you.

- I won't  count my chickens until they have hatched.

- جمعه آینده بالاخره می توانم آن پولی که به تو بدهکار هستم را پس بدهم.

- جوجه را آخر پاییز می شمارند (بعداً معلوم می شود).

 

اصطلاح شماره 24

Drive somebody up the wall

معنی: کسی را عصبانی کردن
 


 

- That noise is driving me up the wall.

- آن صدا دارد من را عصبانی می کند.
 

- The news will drive him up the wall.

- آن خبر او را عصبانی خواهد کرد.

 

اصطلاح شماره 25

Keep something under your hat

معنی: چیزی را از دیگران مخفی نگه داشتن، تو دل خود نگه داشتن
 


 

- You should keep the news under your hat.

- تو باید این خبر را از بقیه مخفی نگه داری.

 

اصطلاح شماره 26

Rain cats and dogs

معنی: سخت و شدید باریدن


 

- It's raining cats and dogs today! I wish I'd brought my umbrella to school!

- امروز دارد باران خیلی شدیدی می بارد. ای کاش چترم را به مدرسه می آوردم.

 

اصطلاح شماره 27

Under the weather

معنی: ناخوش، بدحال
 


 

- I stayed home from work because I was feeling under the weather.

- من سر کار نرفتم و خانه ماندم، زیرا احساس کسالت می کردم.

- When you catch cold, you feel under the weather.

- وقتی آدم سرما می خورد، احساس کسالت می کند.

 

اصطلاح شماره 28

Cross your finger

توضیح: برای موفقیت کسی یا اتفاق چیزی امیدوار بودن
 


 

- we'll be crossing our fingers for you to pass your exam.

- امیدواریم (دعا می کنیم) در امتحانت قبول شوی.

 

اصطلاح شماره 29

Keep an eye open on something

معنی: مراقب چیزی بودن
 

- We've asked the neighbors to keep an eye open on the house for us while we are away.

- ما از همسایه ها خواسته ایم که وقتی بیرون هستیم مراقب خانه باشند.

 

اصطلاح شماره 30

Let the cat out of the bag

معنی: دهن لقی کردن، بند به آب دادن
 

اصطلاحات انگلیسی

- I wanted it to be a surprise, but my sister let the cat out of the bag.

- من می خواستم که آن یک سورپرایز باشد، اما خواهرم بند را به آب داد.

 

اصطلاح شماره 31

Lose one's head

معنی: دستپاچه شدن

- When Mel saw a dog in the street right in front of his car, he lost his head and drove into a tree.

- وقـتی مل سگی را در خیابان درست در مقابـل ماشینش دید، دستپاچه شد و بـه یک درخت زد.

 

اصطلاح شماره 33

A piece of cake

معادل فارسی: مثل آب خوردن

- I really prepared for that exam. It should be a piece of cake.

- من واقعاً خودم را برای امتحان آماده کرده ام. باید مثل آب خوردن باشد.

 

اصطلاح شماره 34

A Slap in the face

معادل فارسی: تو دهنی

- It was a slap in the face to be the only one not invited to the party.

- اینکه تنها کسی بود که به میهمانی دعوت نشده بود (برای او) مثل یک تو دهنی بود.

 

اصطلاح شماره 35

Feel like (doing something)

معنی فارسی: خواستن
 

- I don't want to stay home again tonight, I feel like doing something.

- من نمی‌خوام امشب دوباره خونه بمونم، من می‌خوام یه کاری بکنم.

 

منبع:zabanamoozan